
تدریس آیه اسراف
کی میدونه اسراف یعنی چی؟
اجازه بدهید بچه ها درست یا غلط جواب بدهند و از همه بپرسید حتی بچه هایی که در بحث ها مشارکت نمی کنند، شما جواب در دهانشان بگذارید، مثلاً قرآن آموزی دارید به نام سینا که ساکت است؛ سینا اسراف چیه؟سینا جواب نمیدهد، شما به جای آن بگید یعنی آب زیاد باز نذاریم درسته؟ و سینا با جواب مثبتش حداقل در مبحث شرکت داده شود.
حواسمان باشد که سر کلاس فقط تدریس به تنهایی کافی نیست مربی باید به تمام جوانب کلاس دقت داشته باشد وقتی جواب بچه ها را شنیدید بگویید خب یه سوال کی تو خونش نون خشک داره؟ چند تا کیسه؟
قرآن آموزان برای حس رقابت سعی می کنند تعداد بیشتری بگویند! شما همان لحظات اول بگویید بس بس دیگه نگید خوب نیست ما تو خونمون آنقدر نون زیاد بخریم که نتونیم بخوریم تا خشک بشه یا خدایی نکرده بریزیم دور! بچه ها یادتونه تو آیه با دقت به غذا نگاه کردن گفتیم چقدر برای درست شدن یک نان زحمت کشیده میشه اگر ما نان را خشک کنیم و اسراف کنیم خدا جون از دست ما ناراحت میشه چون اسراف کاران را دوست نداره بچه ها الان ما تو کلاس هستیم و برق روشنه وقتی از کلاس میریم بیرون باید برق را خاموش کنیم.
بچه ها من چند تا روسری دارم میشه باز هم برم روسری بخرم؟ نه چرا؟! چون اسرافه
الان یه بچه ای چند تا عروسک و ماشین داره میره بیرون دم در مغازه اسباب بازی فروشی یک عروسک یا ماشین جدید میبینه و باز هم به مامان و باباش میگه برام بخرید من این رو می خوام نباید این رو بخره چون داره اسراف میکنه می خواهیم مسواک بزنیم آب همینجور بازه یا رفتیم حمام آب بیخود بازه این کار درستیه؟
نه به این کار میگن اسراف
بیان قصه
بچه ها امروز می خوام قصه قلی رو براتون بگم قلی از مدرسه اومد خونه گفت: مامان جون سلام من اومدم مامان جون من خیلی گشنمه ولی هر چی صدا زد مامان جواب نداد با خودش گفت خوب مامان حتماً رفته بیرون خرید کنه حالا من چیکار کنم بچه ها قلی در یخچالو باز کرد و ظرف میوه ای که مامانش شسته بود رو آورد توی حیاط و تا اومد شروع کنه به خوردن یادش اومد که دستاش کثیفه رفتش شیر را باز کرد تا دست هاش رو بشوره و یادش رفت آب رو ببنده اومد نشست روی تخت و شروع کرد به خوردن یه سیب برداشت و گاز زد بعد گفت وای چقدر سیبش سفت بود و گذاشت کنار خب به نظرتون دیگه چی برداشت؟ گلابی یه گاز از گلابی زد و گفت عه دستم نوچ شد انداختش اونور گفت دیگه چی بخورم آخ جون خیار دو تا گاز از خیارم زد و گفت خیار سرده دلم درد میگیره همینجور که داشت میوه ها رو گاز میزد و مینداخت اونور مامانش درو وا کرد، مامانش تا وارد شد گفت: قلی چه کار کردی؟قلی گفت :سلام مامان هیچ کاری نکردم سر گاز نرفتم دست به کبریت نزدم مامانش گفت آفرین ولی چرا آب حیاط رو برداشته؟ شیر آب چرا بازه؟ قلی زد تو صورتش و گفت وای اومدم دستمو بشورم یادم رفت آب را ببندم مامانش اومد جلوتر روتخت رو دید به قلی و گفت: قلی موش اومد تو خونه؟ قلی گفت:نه مامان جون مامان گفت: پس چرا این میوهها این شکلین؟ قلی خندید و گفت: مامان جون اینا رو که من خوردم گشنم بود مامانش اشاره کرد و گفت شما که گرسنه بود باید یه میوه رو تا آخر میخوردی به این کار میگن اسراف خدا اسراف کاران را دوست نداره.
من میوه ها را خورد می کنم و هر وقت خواستی بیا یک کم ازش بخور قلی هم قول داد که دیگه اسراف نکنه.
شعر اسراف
من میخورم غذا رو
شکر می کنم خدارو
اسراف نمیکنم من
تو خوردن و آشامیدن
تو مدرسه تو خونه
حتماً یادم میمونه
مداد نمیتراشم
وقتی نوکش بلنده
ورق نمیکنم من
تا دفترم بخنده
کارشناس حفظ قرآن:سرکارخانم بیات







